دفتر روانشناسی آقای امیرگرمابی



                      سوال درموردعیدنوروز از دوکودک 4تا5ساله 

من از دوکودک درمورد عید نوروز سوال کردم که عید نوروز یعنی چی 

جوابهای کودکان⁦⬇️⁩

 

جواب کودک اول:اواینگونه جواب داد که عید یعنی به خانه مادربزرگ و پدربزرگ می رویم وعیدی میگیریم خوراکی های خوشمزه میخوریم.

 

 

جواب کودک دوم:اوهم اینگونه جواب دادکه در عید لباس های خوشگل می‌پوشیم وبه عید دیدنی میرویم ومیوه هاوشیرینی هارا میخوریم


                                                                                          ازمایشی درزمینه نیایش درمانی                                                                                                                                                                                                            درباره تاثیرات ذهنی نیایش بندرت ازمایش رسمی صورت گرفته است یکی از این ازمایش ها که ویلیام پارکر و الین سنت جانز{1957}ان راگزارش کرده انددرادبیات الهامی عامه پسندبه عنوان سند ی علمی معرفی شده که قدرت نیایش رااثبات می کند این ادعامارا وا میدارد تا نگاه دقیق تری به اتن بیفکنیم .45داوطلب مبتلا به اختلالت عصبی وروان تنی به سه گروه مساوی تقسیم شده اند 15عضو گروه ازمایشی هر هفته درچلسه های گروهی 2ساعته در استیج کلنیک دانشگاه  ردلندز کالیفرنیا تحت نیایش درمانی قرارگرفتند . با15 عضو گروه گواه اول.هرهفته درنشست های مشاوره ای انفرادی دیدار صورت میگرفت.دراین نشست ها هیچ ذککری از دین یا نیایش به میان نمیاید.15عضو باقیمانده گواه دوم (نیایشگران تصادفی)را تشکیل میدادند که پذیرفتند به هر شیسوه که عادت داغرند. نیایش کنند. این نیایش هرشب بپیش از خواب وبا هدف مشخض فاعق امدن برمشکلی انجام میشدکه ازمایشگر برای هر فرد تعریف کرده بود.

 

دراغز این بررسی همهازمودنی ها به کمک ابزار سنجشی ارزیابی شدند:ازمون لکه جوهر روی شاخ .ازمون سودی. ازمون دریافت مضمون(tat).ازمون تکمیل جمله و ازمون تداعی لغت.اندکی پیش از نه ماه بعد یک(ازماینده بیطرف) همان ازمونها درباره اجراو ارزیابی کرد.و نیز مقدار بهبودی را که هر شرکت کننده نمود.نتیجه گزارشها این بود که گروه نیایش ددرمانی. هم در نشانه های بیماری وهم درنتایج ازمون72درضد بهبود و گروهروان درمانی65درصد بهبود نشان داده اند اما گروه نیایشگران تصادفی هیچ بهبودی نداشته اند.به نوشته  پارکر و سنت جا(قطعی به نظر میرسید که نیایش درمانی نه تنها موثرترین عامل معالجه بودبل نیایشی که از سر فهم صورت میگرفت میتوانست مهم ترین ابزار در بتازسازی شخصیت انسان باشد)(ص34).

 

نقصان طرح:دعاغممکن است درواقع چنین قدرتی داشته باشد.اما متاسفانه.اشتباه در طرح این ازمایش قضیه را ناازموده بر جای می نهد .نخستین و جدی ترین اشتباه به روش جای دادن شرکت کنندگان در سه گروه درمانی مربوط می شود. پژوهندگان .به جای این که مانند بسیاری از ازمایش گران .ازمودنی ها را به طور تصادفی گروه بندی کنند . از داوطلبان خود خواستند گروهی را که بیشتر مناسبشان بود انتخاب کنند این امر سبب شد که تفاوتهای فردی شرکت کنندگان به شیوه ای مهار ناشده عمل کند. چنان که تفاوتهای گروهی انان چه بسا نشان دهنده تفاوتهای درمانی نباشد .بلکه گویای تفاوت در سنخ های شخصیتی باشد که جذب این یاان گروه شدند.

 

درثانی. تغیرات در گروه های درمانی چنان که باید مهارنشده بود واین باعث می شد نتوان درباره عوامل موثر بر انچه نهایتا حاصل شده بود به نتایج قطعی رسید. حتی اگر شرکت کنندگان در این پژوهش با روش تصادفی به 3 گروه درمانی تقسیم می شدند باز هم نتایج را می شد به گونه ای تفسیر کرد که  نیایش را متغیری نامربوط نشان دهد.مثلا به اسانی می شد استدلال کرد که روان درمانی عامل اصلی  پهبودی است که مشاهده می شود .وروان درمانی گروهی اگر هم شکل فردی مشاوره که در این پژوهش بکار رفته امتیازی داشته باشد جزِءی واندک است .(نیایش گران تصادفی) که اصلا  تحت درمان قرارنگرفتند .طبیعا هیچ بهبودی هم ازخود نشان ندادند.حتی اگر توضیحی موجز لازم باشد.می توان گفت که عامل اصلی موثرفقط تماس انسانی همدلانه بوده است .لیکن چنان که پیداست نتایج برضد تاثیر گزاری نیایش گواهی می دهندو.برخلاف نتیجه گیری این مولفان موید ان نیستند.

 

این بررسی عیب های دیگری هم دارد. مثلا نمی دانیم که ایا (ازماینده بی طرف )وقتی که اجزای ازمون ارزیابی می شد براستی از تعلق گروهی ازمودنی ها بی خبربوده است .نکته ای که باید در نظر گرفته می شدتا سوگیری ازماینده به حداقل برسد به علاوه ازمون های مورد استفاده بسیاری محل نزاع اندویقینا به قضاوت های قاطعی که این مولفان کزارش کرده اند نمی انجامند .بویژه با توجه به ذهنیتی که در ذات این ازمونهاست تقلیل مشاهدات ونمره های مختلف ازمون ها به بهبوددرصد ی باید شیوه ای بشیار دلبخواهی تلقی شود پس عجیب نیست که مولفان هیچ ازمونی را که از معنا داری اماری برخوردارباشد گزارش نکرده اند.

 

ارای نهایی درباره تاثیر گذاری نیایش 

برای 88درصد امریکایی هایی که می گویند به درگاه خدا نیایش می کنند فقدان مدارک قانع کننده علمی در مورد تاثیر گذاری نیایش ظاهرا اهمیتی ندارد(پولوماوگلوپ1991.ص3)دریک نظرسنجی که به سال 1996از1004امریکایی بزرگسال صورت گرفت 82درصد گفتندکه یه (قدرت شفادهندگی نیایش شخصی )عقیده دارند73درصدعقیده داشتندکه (دعادر حق شخص بیمارکمک می کتد که بیماری او بهبود یابد )و77درصد معتقد بودند که ( گاهی خدا دخالت می کند تا کسانی را که بیماری صعب العلاجی دارند درمان کند )(سی والیس1996)احتمالا اعتقادبسیاری مبتنی براین است که نیایش بر حسب تجربه شخصی خودشان موثر است .

این اعتقاد به نظر جیمز(1902)(هسته اصلی دین موجود) است وبنا براین دین با عقیده که به هرحال حقیقتا تاثیراتی روی می دهندبایدبماند یا برود.

کتابروانشناسی دین فصل 5دین درازمایشگاه 1399/08/28ساعت21:16

 


سروش دین ورزی را به سه نوع تقسیم میکند.

خلاصه نظر او ان است که در دین داری معیشت اندیش،که به نوبه خود به ،عامیانه،عالمانه تقسیم میشور خداوند در جامه یک قانونگذار سختگیر ظهور میکند که حلال و حرام ها و باید و نباید های سفت و سختی برای دینداران وضع کرده است.

برای دینداران معیشت اندیش خدواند و نه ناز است و نه راز،بلکه یک سلطان جبار مقتدر و سختگیر است که تازیانه به دست بر سر دوراهی بهشت و جهنم ایستاده و منتظر است تا اگر کسی تخلفی بکند حقش را کف دستش بگذارد. تفکیک خودی و غیر خودی خط کشی های پر رنگ و قاطع میان مومنان و کافران،جهان را ساده انگاشتند و ندیدن پیچیدگی ها و ظرافت ها و تنوع ها و رنگارنگی عالم انسانی مرز بندی های قاطع ایدءو لوژیک خدا را مال خود و متعلق به خود در فکر فرقه خود و نامهربان دیدن با دیگران و تنگ گرفتن دایره حق و وسیع گرفتن دایره باطل تکیه کردن بر تضاد های فرقه ای و گروه خویش را معیار حق و مولد هویت حقیقی مسلمانی دانستن از لوازم و مشخصات اینگونه دین ورزی است.(عبدالکریم سروش،ایین در ایینه ،تدوین و گرد اوری سروش دباغ صراط۱۳۸۵،ص.۴۱۸)

تعریف سروش از دینورزی معیشت اندیش البته مبهم هم است به عنوان نمونه اوهم شریعتی و فقه های شیعه و هم داعشیان را باورمند به دینداری معیشت اندیش میدانند،حال انکه میدانیم میان دینداری ایشان بسیار فرق است و تنها عالمانه دیدن یکی و عامیانه دیدن دیگری مشکل را حل نمیکند.

نوع دوم دینداری در تفکیک سروش،دینداری معرفت اندیش یا همان رویکرد کلامی و فلسفی به دین قرار دارد. برلی معرفت اندشان معقولاتی چون پیامبر،وحی،شیطان و. موضوع مداعقه معرفتی فلسفی هستند نه صرفه عمل متعبدانه.

نهایت میرسیم به دینداری یا دین ورزی تجربه اندیش یا نوع سوم.این نوع دینورزی عاشقانه،کشفی،تجربییقینی فردی قدسی و عرفانی است به بیان سروش در اینجا خدا یک محبوب جمیل و یک معشوق نازنین است پیامبر یه مراد است یک مرد باطنی و یک الگوی موفق تجربه های دینی و پیروی از او شرکت در ازواق او بسط و تکرار تجربه های او و جذب شدن در حوزه مغناطیسی شخصیت اوست.


برای اینکه مشکلات انزوای نسبی در تولید مثل و پیامدهای ژنتیک ان بهتر مشخص شود مشکلات امیش ها را که یکی از فرقه اای مسیحی ملتزم به کتاب مقدس هستندبه اختصار شرح میدهیم گزارش ها حاکی ار میزان بیش حا بیماری هموفیلی، فینیل کتونوری، دو نوع کوتولگی ،و یکی از انواع نادر کم خورنی در میان امیش ها.

چون سرطان هم یا نقایص کرومزومی و ژنی در سلول ها ارتباط دار تلاش هایی صورت گرفته است معلوم شود شکل سرطان که هر کسی ممکن است به ان مبتلا شود ایا در گروه های مذهبی فرق دارد. شواهد حاکی ان است که در مورد برخی سرطان هاتفاوت هایی میان یهودیان و غیر یهودیان دیده میشود. از این لحاظ گاهی نسبت یهودیان بیشتر و گاهی کمتر است.لیکن تصور عام این است که سبک زندگی از جمله رژیم غذایی سیگار کشیدن و عامل محیطی (مثلا کار با مواد سرطانزا)عوامل اصلی ایجاد سرطان هستند.(پست،۱۹۷۳؛شیلووسلاوان،۱۹۷۳).

گرچه تاریخ جدا سازی گروهی در پیدایش و گسترش بیماری های ارثی دخیل بوده است فرو پاشی در میان گروه ها نیز ممکن است به شیوع جهش های نا خوشایند در جمعیتی بزرگتر منجر شودمادر عصری زندگی میکنیم که امیدواریم پیشرفت در علم ژنتیک سرانجام از حل مشلات براید و انرا حل کند.


کارل مارکس با ان که به دلیل اظهار نظر های قابل توجه مبتکران هاش در باره دین مشهور است ولی سهمش در جامعه شناسی دین ناچیز بوده است 

او بر خلاف دورکیم .اگوست .کنت.وماکس .وبر توجه عمیقی به دین نداشته اما تاثیر واقعی او در این باره به طریق غیر مستقیم و از راه انتشار نظریه معروفش در باره هم کنش رو بنا وزیر بنای جامعه بود هاست .

مارکس توجه اهل نظر را به شباهت های فرهنگی و کارکرد بین دین قانون وت وایدولوژی که همه جنبه های رو بنایی جامعه بشری هستن جلب کرده است او معتقد بود که روبنا ها نهایتا بر اثر روابط تولیدی که به نحو نهایی در کار است تعین می گردد 

در نظر مارکس دین از اهمیت ثانویه بر خردار است زیرا ایدولوژی روبناست و در مکتب مارکسیسم همه چیز بر اساس وضع اقتصادی شکل میگیرد وعامل تحرک همه چیز وضعیت اقتصادی است عامل تحر ک وضع اقتصادی نیز ابزار تولید است به گونه هایی که حتی فکر و مذهب انسان نیز تابع ومعلول وضع اقتصادی جامعه میباشد

در نظر مارکس اید ولوژِ ومذهب تصور یا اگاهی دروغین است که طبق حاکم بدلیل منافع خود از واقیتها داردماکس علت اساسی پیدایش دین را وضع اقتصادی جامعه میباشد وبدین ترتیب اساسا ان را ساخته دست بشر میداند**


مارکس می گوید دین اصالت نداردو تنها ابزاری در دست زورمندان برای تحمیل عقایدخود به ستمدیدگان است .در تحلیل  نهایی مارکس دین اساسا هم محصول از خود بیگانگی  وهم بیانگر منافع ظبقاتی است دین هم  ابزار فریبکاری وستمگری به ظبقه زیردست جامعه است


همانطور که اشاره شد جیمز جوهره دین را در حریم تجربه دینی درونی می جست ومهمترین بخش دین را در ارتباط شخصی با خدا می دانست .او در این مو ضوع نیز نگاه پراگماتیستی خود را حفظ کرده است وبه جای بررسی دلایل وجود تجربه دینی به اثار ان در زندگی مردم توجه دارد .همان طور که در مقام دفاع از دین نیز معتقد بود باید از طریقه تجربه واثار وثمرات عملی از دین دفاع کرد نه از طریق برسی منطقی دلایل اثبات دین و اصول ان .براین اساس او منحصرابه دین شخصی توجه داشت که بنا به گفته اش تجربه ازلی ویگانه پیوند مستقیم باوجود الهی است .رویدادی نامعمول  بی اختیار وبر حسب انتظار خلاف عرف وسنت که شخص رابه جانب اعمال فردی نه گروهی سوق می دهد.

اما مطمئن بود برسی نوع دیگردین نهادینه»وکهنه اکثریت» کمترفایده دارد.

به نظر او دین نهادینه که روح تعصب وسیطره گروهی الوده گشته وبه اعمالی ظاهری تقلیل یافته است وبه منظور تشفی خاطر خدایی کودکانه صورت می گیرد نظامی از امیزه های ثانوی است که از طریق تقلید وعادت ملال اور منتقل وحفظ می شود (وولف-1386.ص 659)

او در کتاب انواع تجربه دینی می گوید:در این فصل می کوشم توجه شما را به نگرش در باره اعتقاد به چیزی که ان را نمی توان دید جلب کنم واز لحاظ روان شناختی احوال روانی مانند تگرشها.اخلاقیات.اعمال.هیجانها و احوال دینی مربوط به اگاهی مان را ب رسی کنم .چیز هایی که معتقدیم همراه مابه طور واقعی یا ذهنی وجود دارند.اودر ضمن برسی این احوال روانی نمونه ها وتجاربی را بیان می کند که افراد گزارش کرده اند.مانند احساس حضور یک وجود خاص .احساس حضور توام با نشاط و بهجت احساس حضور روح یا یک شخص  احساس حضور و دیدن به وسیله مرد نابینایی که خطای باصره در مورد وی معنا ندارد .همچنین او نتیجه می گیرد گویا در دستگاه فکری و روانی ما یک حس حقیقت یاب وجود دارد که حقایق و واقعیتهال را درک می کند وکار ان خیلی از حواس معمولی دیگر عمیق تر وو دامنه دار تر هست جیمز در توضیح این تجربه  از ارتباط عاطفی خود با خدا این گونه می گوید (395-394.PP.2002.GAMES)

من بار ها اخساس کرده ام با خدا وند ارتباط نزدیک پیدا کرده ام من از این ملاقات ها لذت می برم وبدون این که انها را انتظار داشته و یا طلب کرده باشم فقط بر ای من حاصل میشدن لحظه ای چند فکری در سر نداشته و از انچه در زندگی معمولی به انها بستگی دارد جدا میشدم از جمله وقتی بر سر قله کوهی قرار داشتم در جلو ی من دامنه وسیعی از تپه ها ودره ها کشیده شده بود که ان هم به اقیانوسی که تا افق ادامه می یافت منتهی میشد انچه در این مواقع احساس میکردم این بود که خود را فراموش میکردم و یک اشراق همراه با انکشافی در من پیدا میشد که زند گی را برای من با یک معنای عمیق مهم جلوه می داد در اینجاست که من حق دارم بگویم فیض ار تباط مخصو ص با خداوند را دریافته ام در هرصورت نبودن خدا برای من یک اختلال ودر هم ریختگی است وبدون او زندگی برای من بی معناست


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برنامه سالانه بر اساس طرح تدبیر سال 99-98 رهروان فاطمه (س) ازمایشی گروه فرقان amozesh انجمن نقد ادبی آسنی ویدئو پروژکتور اپسون تبدیل کاربرد فناوری مرجع مقالات تخصصی وکالت